خودکامی کردن. از روی استبداد کاری کردن. لجاج کردن. یک دندگی کردن. لجبازی کردن. عناد کردن. (یادداشت بخط مؤلف) ، سرسختی کردن. از روی خیال و هوای نفس کاری انجام دادن. غیرموافق با خارج کاری کردن. (یادداشت بخط مؤلف) : هرکه نصیحت از روی خودرایی می کند خود به نصیحت محتاج تر است. (گلستان سعدی) ، تکبر کردن. غرور فروختن. (یادداشت بخط مؤلف)
خودکامی کردن. از روی استبداد کاری کردن. لجاج کردن. یک دندگی کردن. لجبازی کردن. عناد کردن. (یادداشت بخط مؤلف) ، سرسختی کردن. از روی خیال و هوای نفس کاری انجام دادن. غیرموافق با خارج کاری کردن. (یادداشت بخط مؤلف) : هرکه نصیحت از روی خودرایی می کند خود به نصیحت محتاج تر است. (گلستان سعدی) ، تکبر کردن. غرور فروختن. (یادداشت بخط مؤلف)
خریدن. ابتیاع کردن: و هرهفته به یکبار ایشان را بنزدیک خویش خواندی و خریداری کردی چون نفروختندی باز بزندان فرستادی. (تاریخ بخارا نرشخی) ، پذیرفتن. قبول کردن. (یادداشت بخط مؤلف) : بدخو نشدستی تو گر زانکه نکردیمان با خوی بد از اول چندانت خریداری. منوچهری. و حیلتها ساختند تا رأی نیکوی او را در باب ما گردانیدند و وی نیز آن را که ساختند خریداری کرد. (تاریخ بیهقی)
خریدن. ابتیاع کردن: و هرهفته به یکبار ایشان را بنزدیک خویش خواندی و خریداری کردی چون نفروختندی باز بزندان فرستادی. (تاریخ بخارا نرشخی) ، پذیرفتن. قبول کردن. (یادداشت بخط مؤلف) : بدخو نشدستی تو گر زانکه نکردیمان با خوی بد از اول چندانت خریداری. منوچهری. و حیلتها ساختند تا رأی نیکوی او را در باب ما گردانیدند و وی نیز آن را که ساختند خریداری کرد. (تاریخ بیهقی)