جدول جو
جدول جو

معنی خودداری کردن - جستجوی لغت در جدول جو

خودداری کردن
(بُ کَ دَ)
کف ّ نفس کردن، تحفظ. احتراس. حفظ کردن، امساک کردن، احتماء، تعفف. ورع ورزیدن. (یادداشت بخط مؤلف).
- خودداری کردن از، شکیبیدن از. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
خودداری کردن
امتناع کردن، امتناع ورزیدن، استنکاف ورزیدن، تحاشی کردن، تمرد کردن، سرپیچی کردن، مضایقه کردن، ممانعت کردن، جلوگیری کردن، خویشتن داری کردن، بردباری کردن، شکیبایی کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بُ چَ / چِ بَ تَ)
خودکامی کردن. از روی استبداد کاری کردن. لجاج کردن. یک دندگی کردن. لجبازی کردن. عناد کردن. (یادداشت بخط مؤلف) ، سرسختی کردن. از روی خیال و هوای نفس کاری انجام دادن. غیرموافق با خارج کاری کردن. (یادداشت بخط مؤلف) : هرکه نصیحت از روی خودرایی می کند خود به نصیحت محتاج تر است. (گلستان سعدی) ، تکبر کردن. غرور فروختن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بَ فُ / فِ سُ دَ)
خریدن. ابتیاع کردن: و هرهفته به یکبار ایشان را بنزدیک خویش خواندی و خریداری کردی چون نفروختندی باز بزندان فرستادی. (تاریخ بخارا نرشخی) ، پذیرفتن. قبول کردن. (یادداشت بخط مؤلف) :
بدخو نشدستی تو گر زانکه نکردیمان
با خوی بد از اول چندانت خریداری.
منوچهری.
و حیلتها ساختند تا رأی نیکوی او را در باب ما گردانیدند و وی نیز آن را که ساختند خریداری کرد. (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خریداری کردن
تصویر خریداری کردن
ابتیاع کردن خرید کردن
فرهنگ لغت هوشیار
شنودن نیوشیدن، استراق سمع کردن، توجه کردن مراقبت کردن: چاره آنست که ما اینجا پیش سپاه نگاه می داریم و ازین بهتر گوشداری می کنیم ودفع جنگ می سازیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هواداری کردن
تصویر هواداری کردن
طرفداری ازکسی کردن جانبداری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
خرید کردن، خریدن، ابتیاع کردن، معامله کردن
متضاد: فروختن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از خریداری کردن
تصویر خریداری کردن
للشّراء
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از خودکار کردن
تصویر خودکار کردن
Automate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خریداری کردن
تصویر خریداری کردن
Purchase, Redeem, Shop
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خریداری کردن
تصویر خریداری کردن
acheter, racheter
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خودکار کردن
تصویر خودکار کردن
автоматизировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خریداری کردن
تصویر خریداری کردن
구매하다 , 구속하다 , 쇼핑하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خودکار کردن
تصویر خودکار کردن
automatisieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خودکار کردن
تصویر خودکار کردن
автоматизувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خریداری کردن
تصویر خریداری کردن
خریدنا , خریداری کرنا , خریداری کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از خریداری کردن
تصویر خریداری کردن
কিনতে থাকা , উদ্ধার করা , কেনাকাটা করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خریداری کردن
تصویر خریداری کردن
kununua, kukomboa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خریداری کردن
تصویر خریداری کردن
satın almak, kurtarmak, alışveriş yapmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خریداری کردن
تصویر خریداری کردن
membeli, menebus, berbelanja
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خریداری کردن
تصویر خریداری کردن
購入する , 償還する , 買う
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خریداری کردن
تصویر خریداری کردن
לקנות , לפדות , לקנות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خریداری کردن
تصویر خریداری کردن
खरीदना , छुटकारा पाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خریداری کردن
تصویر خریداری کردن
ซื้อ , ไถ่ถอน , ซื้อ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خریداری کردن
تصویر خریداری کردن
kopen, inwisselen, winkelen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خریداری کردن
تصویر خریداری کردن
comprar, redimir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خریداری کردن
تصویر خریداری کردن
comprare, riscattare, fare acquisti
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خریداری کردن
تصویر خریداری کردن
comprar, resgatar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خریداری کردن
تصویر خریداری کردن
购买 , 赎回 , 购物
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خریداری کردن
تصویر خریداری کردن
kupować, odkupić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خریداری کردن
تصویر خریداری کردن
купувати , викупити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خریداری کردن
تصویر خریداری کردن
kaufen, einlösen, einkaufen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خریداری کردن
تصویر خریداری کردن
покупать , искупать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خودکار کردن
تصویر خودکار کردن
zautomatyzować
دیکشنری فارسی به لهستانی